بگذاریم کودکانمان، کودک بمانند و کودکی کنند

خانم صفورا مجدآرا

صفورا مجدآرا

گزارشی از یک کودک، که در دنیای بزرگسالان غرق شده

قصد من از  انتخاب حرفه مربی کودک آن بود که بتوانم همراه خوبی برای کودکان باشم تا آنها بتوانند بهترین خودشان را بیابند و از دوران کودکی حداکثر بهره وری را داشته باشند؛ در دوره فعالیتم  با کودکان  متفاوتی برخورد داشتم که هر یک دنیایی از آگاهی ها را به من افزودند. در این مقاله ابتدا به توصیف و سپس به بیان تجربه از مواجه با کودکی که در دنیای بزرگسالان غرق شده بود خواهم پرداخت. ابتدا برخی از رفتارهای او را توصیف کرده و سپس اقداماتی که برای این کودک انجام شد را بیان میکنم. سپس پیامد های ناشی از این اقدامات را در قالب سه نمونه بیان کرده و در نهایت نتیجه گیری ام از این تجربه را بیان خواهم کرد.

توصیف رفتاری کودک

کودک مورد نظر این تجربه، در خانواده ای تحت تاثیر عارضه طلاق و به اتفاق مادر، مادربزرگ و دایی زندگی می کرد. در چنین مواردی انتظار می رود که کودک دچار چالش های جدی در برقراری ارتباط با اطرافیان یا بروز خشم باشد. اما وجه تمایز کودک مورد نظر این تجربه بود، حضور ناخودآگاه او در دنیایی فراتر از اقتضاعات سن و دوران کودکی او بود. این موضوع را می توانستیم در بسیاری از رفتار های روزمره و عادی کودک  به وضوح مشاهده کنیم. به منظور انتقال دقیق تر این تجربه در ادامه برخی از رفتارهای کودک مورد نظر بیان شده است.

فعالیت کودک
بگذاریم کودکمان کودکی کند
  1. استفاده از ابزارهای ارتباطی نامرتبط

کودک مورد نظر، مالک یک دستگاه تبلت با قابلیت نصب سیم کارت بود که علاوه بر دسترسی به اینترنت و امکان مکالمه با این وسیله، از پیام رسان واتساپ نیز استفاده می کرد. او با ارسال استیکر برای من و سایر مربیان و مطالبه اینکه چرا به پیام هایش توجه نکرده ام، سعی در استفاده از این ابزارهای ارتباطی داشت. بدیهی است کودکی در سن ایشان، توانایی خواندن و نوشتن ندارد اما استیکر ها توانسته بودند زبان این کودک باشند.

2. بیان اسامی اتوبان ها و خیابان ها

امروز از اتوبان امام علی آمدیم و به موقع رسیدیم، دیروز در ترافیک اتوبان همت بودیم و … این نمونه هایی از اولین جملاتی است که بزرگسالان و به خصوص آنهاییست که رانندگی می کنند و در هنگام پایان سفر های درون شهری به یکدیگر می گویند. کودک مورد نظر این تجربه با بیان چنین جملاتی در بدو ورود به کلاس و مواجه با مربی، تلاش می کرد تقلید قابل باوری از این رفتار بزرگسالان داشته باشد؛ آنچه تعجب بر انگیز بود، بیان دقیق و صحیح این آدرس ها از زبان کودک بود.

3. بیان خاطرات از جنس دنیای بزرگسالان

تجربه عادی شنیدن خاطرات تعطیلات پایان هفته در خارج از شهر از کودکان اغلب با شنیدن از تجربه رفتن به کوه، آب بازی و … همراه می شویم؛ لکن در کودک مورد نظر این مقاله شرایط متفاوت است. او از گفتگو با باغبان، قدم زدن در باغ و علاقه زیادش به تنها قدم زدند می گفت. چنین خاطراتی با طبیعت و نوع نگاه کودکان به تفرج در باغ و گذراندن تعطیلات، فاصله قابل توجهی داشت.

4. سلطه طلبی با فریاد زدن

برخی کودکان با توجه به استعداد یا علاقه به جایگاه رهبری، می توانند رهبری تیم را بر عهده بگیرند. این کودکان با تکیه بر استعداد های خود به شیوه ای طبیعی به جایگاه رهبری دست می یابند. فریاد زدن در کودک مورد نظر ما، ابزاری بود برای دستیابی به این جایگاه و هنگامی که علت را جویا شدم، متوجه شدم کودک پاسخ داد : بابا همیشه وقتی داد میزند، همه به حرفش گوش میدهند.

5. توهم انجام کارهای بزرگسالان

اغلب کودکان علاقمند هستند تا بخشی از نقش ها یا رفتار های بزرگسالان را به شیوه ای کودکانه تقلید کنند، مثلا کودکی که تلاش میکند تا با ظروف پلاستیکی اسباب بازی هایش برای دیگران آشپزی می کند. در خصوص کودک مورد مطالعه ما شرایط به گونه ای متفاوت بروز یافته بود. او می گفت: سلاله را من ساخته ام و اینجا محل کار من است، بابا با ماشین من رفته سر کار و … .این ها برخی از تخیلات و توهمات ناشی از ارتباط بیش از اندازه با گروه غیر هم سالان است.

6. علاقه مندی به ارتباط با بزرگسالان

توانمندی برقراری ارتباط یکی از مهمترین توانمندی های کودکان است که تا بزرگسالی نیز به سمت تکامل پیش می رود.این توانمدی را می توان در بازی های گروهی کودکان و همراهی آنها با یکدیگر دید. علاقه کم کودک مورد نظر ما به ارتباط با گروه هم سالان خود را می توانستیم به وضوح در انجام برنامه ها مشاهده کرد. در مقابل او علاقه بسیاری به گفتگو با من و سایر مربیان داشت و نمیتوانست دوستی برای همراهی و گفتگو با خود بیابد.

مشارکت مربی و کودک

اقدامات مربی

مسیر درک صحیح کودک مورد نظر این تجربه، با نا امیدی من و سپس حس همدلی به عنوان مربی همراه بود و کوشیدم تا با دعوت از مادر و برگزاری جلساتی با ایشان و با شناخت بهتر از خانواده ای که در آن زندگی میکرد، بتوانم تصویر ذهنی دقیق تری از او پیدا کنم. مادر او به واسطه شغلش در بیمارستان، وقت کمی برای رسیدگی به کودک خود داشت. در عین حال با توجه دقیق تر به جزئیات رفتاری کودک، سعی کردم تا با اتخاذ تدابیری، شرایط را برای بازگشت کودک به دنیای کودکان تسهیل نمایم. در ادامه برخی از مهمترین اقداماتی که به منظور بهبود وضعیت کودک انجام شده عبارتند از:

  1. ایجادیک رابطه امن

هم گروهی های کودک مورد مطالعه، به واسطه رفتار های ناهمگون او، علاقه به همراهی او در برنامه ها نداشتند. سعی کردم با یادآوری اینکه ما همه باهم دوست هستیم و قرار است همه با خوشحالی در کنار هم باشیم به ایجاد حس امنیت و یک رابطه امن بین او با سایر کودکان و خودم کمک کنم.

  1. تشویق به بیان مسائل مرتبط با سن

ضمن تشویق او در خصوص اینکه خیابان ها را به درستی می شناسد، از او خواستم تا سایر کارهایی که خودش یا دوستانش، دوست دارند را بیان کند؛ در ابتدا با تکرار جملات هم گروهی هایش سعی می کرد تا پاسخ این سوال را بدهد. اما با گذشت زمان، توانست علایق خود را شناسایی و بیان کند.

 

  1. کمک در دوستیابی

درخواست کودکان برای دریافت کمک در جمع آوری وسایل و یا درخواست هم بازی در بازی های گروهی، طبیعی است. من به جای کمک مستقیم به کودک، از سایر کودکان میخواستم تا برای همکاری، کمک یا هم بازی شدن با او داوطلب شوند. در نتیجه این اقدام و به مرور زمان بچه های گروه هم با کودک مورد نظر همراه شده و بدین ترتیب راه برای دوستیابی او هموار شد.

 

  1. صبر توام با سازندگی

جو ایجاد شده به خاطر رفتار های کودک موجب شده بود که سایر کودکان تحمل و صبر برای پذیرش کودک مورد مطالعه را از دست بدهند؛ یکی از آموخته های من این بود که تا وقتی این صبر در مربی و سایر کودکان تقویت نشود، نمی توانیم این چالش را مدیریت کنیم. از طرفی اگر این صبوری توام با حرکت در مسیر هدف نباشد، سازندگی به همراه نخواهد داشت. لذا با صبوری بیشتر تلاش کردم تا به هدف خود و آن کودک، که همانا همراهی او با سایر کودکان و دوستیابی توسط او بود نایل شویم.

 

  1. پرسشگری هدفمند

در مقابل صدای بلند و فریاد های کودک و رفتارهایی مانند کشیدن وسایل از دست هم گروهی هایش، او را با این پرسش روبرو میکردم که آیا بهتر نیست با صدای سبز باهم حرف بزنیم یا اینکه آیا علاقمندی به با روش دیگری این وسایل را از دوستت درخواست کنی. این رفتار موجب شد که از فریاد زدن های او کاسته شده و بتواند با هم سالان خود گفتگو کند.

 

  1. مشارکت در بازی های گروهی

تلاش کردم تا با انتخاب بازی های گروهی و پرهیز از انجام انفرادی کارها توسط کودکان گروه، شرایط را برای به تعادل رساندن برخی توقعات در یک رابطه همکاری، به سمت گفتگو ، همراهی و در نهایت دوستی با هم سالان خود پیش برود. در پایان دوره او برای هم گروه شدن با کودکان هم دوره خود درخواست می داد و تمایل داشت با آنها به انجام بازی گروهی بپردازد.

پیامد اقدامات مربی

با انجام اقداماتی که در بخش گذشته بیان شد، انتظار داشتم تا بتوانم پیامد های قابل قبولی را فراتر از روال عادی کلاس دریافت کنم و بتوانم شاهد رشد خلاقیت او باشم. در ادامه این بخش برخی از پیامدهای ناشی از اقدامات انجام شده در طول دوره، ارائه شده است.

  1. روز اسباب بازی

در این روز کودکان اجازه داشتند متناسب با قواعد مجموعه سلاله، یک اسباب بازی با خود بیاورند. کودک مورد نظر تا پیش از این یا آوردن اسباب بازی را جدی نمیگرفت و یا اگر هم اسباب بازی با خود می آورد مورد توجه هم گروهی هایش نبود. این بار با شناسایی درست علاقمندی های هم گروهی ها و تطبیق آن با اسباب بازی هایش و آوردن عروسک اسب تک شاخ، مورد توجه زیاد و پذیرش هم گروهی هایش قرار گرفت.

  1. حس امنیت در اردو

این اردو ها با هدف یادگیری خارج از محیط سلاله برنامه برگزار میشد. کودک مورد نظر تا پیش از این یا با ابراز نارضایتی، خواستار تمام شدن و بازگشت از اردو می شد و یا با گوشه گیری، از انجام هر فعالیتی خود داری میکرد. در دو اردو پایانی ضمن همراهی با سایر کودکان و انجام همه برنامه ها و پرسشگری درباره برنامه های بعدی ، درنهایت با بیان اینکه در این اردو ها بسیار به او خوش گذشته است، از زحمات مربیان تشکر کرد.

  1. رهبری گروه برای دویدن

در بعضی از کلاس ها مطابق با قواعد مجموعه سلاله، بازی آزاد داشتیم. همانظور که بیان شد کودک مورد نظر تا پیش از این قصد سلطه طلبی داشت. در این کلاس ها او با مطرح کردن پیشنهاد خود برای اعضای گروه، آنها را به انجام جمعی بازی دعوت میکرد که در اغلب موارد با استقبال همه گروه روبرو میشد.

انطباق تجربه با نظریه ها

وقتی قرار است که بر اساس یک الگو فعالیتی شروع شود، لازم است که از ابتدا تا انتهای الگو را پیش برد و آن را کامل کرد؛ نمیتوان بخشی از الگو را نادیده گرفت یا به آن بی توجه بود. بلکه ضروری ست که کل روند را دنبال نمود. الگوی مورد بررسی در این مقاله بر پایه انتقال تجربه مربی به سایر همکاران طرح ریزی شده است. لذا بررسی انطباق این الگو با نظریه های روانشناسی موجود در این موضوع بسیار پر اهمیت خواهد بود. در این بخش به مررو برخی از این نظریه ها خواهیم پرداخت.

گردون آلپورت[1] معتقد است هر فرد سالم در مسیر رشد و بالندگی خود لازم است که تصویر درست، مناسب و اصولی از خویشتن داشته باشد. این شناخت هر چقدر با توجه به ارزش های زندگی، هم نواتر باشد به همان میزان فرد با سلامت بیشتری می تواند با زندگی خود و دیگران ارتباط بر قرار کند. وظیفه مربی کودک این است که به کودک یاری دهد تا خویشتن را دقیق بشناسد و خویشتن خود را شکل بدهد. از دیدگاه آلپورت خویشتن، شناخت و احساسی است که هر فرد نسبت به خود دارد. بدون شک این خویشتن ویژه، اختصاصی و منحصر به فرد است. کودک مورد بررسی در این تجربه ابتدا خویشتن خود را فردی بزرگسال می شناخت و احساس می کرد و با اقدامات انجام شده توسط مربی خویشتن واقعی خود را درک نمود و پیامد های این ادراک، در طول دوره آموزش ملموس بوده است.

ویکتور فرانکل [2] معتقد است، انسان ها می توانند هر چیز ارزشمندی را از دست بدهند مگر بنیادی ترین اصل زندگی خود را که عبارت است از : آزادی انتخاب. فرانکل از جمله روانشناسانی است که معتقد است انسان در هر لحظه از زندگی خود اگر تصمیم بگیرد که تغییر کند و نگرش خود را نسبت به دنیا و زندگی تغییر دهد، بی شک می تواند از همان لحظه برای تغییر گام بردارد؛ بدین سبب فرانکل پیشنهاد میدهد که باید فرصت هایی  را برای انسان فراهم کرد تا بتواند بیشتر ببیند، بخواند و تجربه کند. از مهم ترین مواردی که می توان به متنوع شدن تجربه های کودک یاری رساند، تقویت خواس پنج گانه است. به عبارت دیگر وظیفه مربی کودک این است که کودک اجازه دهد تا تجربه مستقیم و بدون واسطه با محیط پیرامون خود را گسترش دهد. در این تجربه فرصت لازم برای تصمیم به تغییر برای کودک فراهم شد و در طول دوره، اقدامات مربی به کودک اجازه داد تا مهارت های شنوایی، بینایی، لامسه، بویایی و چشایی خود را بهتر بشناسد و بدین ترتیب در این بستر رشد، آزادانه تصمیم به تغییر بگیرد.

کارل راجرز[3] به دلیل نوع نگرش به شخصیت انسان موجب شد که شیوه درمانی او نسبت به سایر روان درمانگران قبلی و هم عصر خود متفاوت باشد؛ او معتقد بود فقط خود درمان جو می تواند به درمان خود یاری برساند و درمانگر فقط در نقش یک تسهیل گر است که فرصت هایی برای کسب تجربه های جدید فراهم می کند. همچنین او معتقد بود که فراهم کردن فرصت های گوناگون برای تجربه بی واسطه و مستقیم کودکان با محیط زندگی خود، مهمرترین وظیفه ای است که والدین، معلمان و مربیان کودک در ارتباط با کودک دارند. بنابراین که والدین، معلمان و مربیان کودک نمی توانند به جای کودک فکر می کنند، یا وارد عمل شوند یا به جای او تصمیم بگیرند بلکه این تنها خود کودک است که می تواند در کوران رشد قرار بگیرد. هر چه تجربه های کودک در این مسیر بیشتر و متنوع تر باشد به همان میزان بهتر می تواند خود و دنیای پیرامون خود را کشف کند. در این تجربه مربی با ادراک کامل از وضعیت روحی و روانی کودک، شرایط را برای به دست آوردن تجربه های بیشتر و متنوع فراهم آورد و کودک نیز با کشف دنیای جذاب کودکی، در مسیر رشد قرار گرفت که می توان نتایج آن را در پیامد های حاصل شده، به وضوح مشاهده کرد.

نتیجه گیری

در دنیای امروز که زندگی همه خوانواده ها تحت تاثیر تغییرات مختلف قرار گرفته است، ریسک های متعددی در مسیر تربیت فرزندان به وجود آمده است. از سوی دیگر کودکان لوح سفیدی هستند که با تولد پای به این دنیا می گذارند، اما اتفاقات اطراف او نقشی ماندگار در ضمیر او ایجاد خواهد کرد. کودک در سال های نخست زندگی خود، بیشترین تاثیر را از والدین خود می گیرد و هیچ چیز دیگری با این تاثیر پذیری برابری نمی کند. همچنین در مواجه با کودکانی مشابه با کودک مورد نظر این تجربه می بایست ابتدا مربی با پیشه کردن صبر و مداومت معقول، به جستجوی ریشه های رفتاری کودک بپردازد و با هدف گذاری مناسب، از باقی ماندن کودک در دنیای بزرگسالان جلوگیری نماید. بدیهی ست که نقش آفرینی خانواده کودک در حفظ اثر بخشی این اقدامات برای سال های آتی، بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود.

[1]  گوردون آلپورت (1897-1967) – استاد دانشگاه هاروارد و ارائه دهنده دیدگاه شخصیت سالم و انسان بالغ

[2]  ویکتور فرانکل (1905-1991) – استاد دانشگاه هاروارد و ارائه دهنده نظریه لوگو تراپی

[3]  کارل راجرز (1902-1987) – استاد دانشکاه اوهایو و پدر تحقیقات روان درمانی با رویکرد فرد محور

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید