محدثه سادات حسینی
ما انتقال دهنده هستیم !
شنبه سیام آذر نود و هشت، شب یلدا بود و انتخاب من برای کلاس قصهگویی در آن هفته، طبق برنامه، قصه دربارهی شب یلدا و ماجرای ننه سرما بود. به نظرم میرسید که باتوجه به نزدیکی شب یلدا میتوانم از تجربهها و دیدهها و شنیدههای بچهها استفاده کنم و قصه را با پرسش و پاسخ درباره شب یلدا و با استفاده از اطلاعات بچهها آغاز کنم و ادامه دهم. تا اینجا همه چیز درست پیش رفته بود تا اینکه تعطیلات بین دو ترم سلاله، هفته اول دی اعلام شد. در نگاه اول اتفاق مهمی به نظر نمیآمد و جابجایی یک یا دو طرح درس هم کار مشکلی نبود. اما وقتی با یک هفته تاخیر برای اجرای قصه شب یلدا و ننه سرما به کلاسها رفتم، همه چیز در ذهنم متفاوت شد. این یک هفته فاصله، هفتهای بود که میلاد حضرت مسیح(علیه السلام) و سال نوی میلادی را همراه داشت و من وقتی درگیر این موضوع شدم که چند کلاس را با سوال و جواب پیش برده بودم. سوالهایی مثل : “هفتهی پیش چه جشنی بود، کسی میدونه چه جشنی بود؟ یه جشن برای یه شب که از بقیه شبا طولانیتر بوده، میدونین اسم اون شب چی بوده؟ ” و بچه ها در اولین پاسخ ها به کریسمس اشاره میکردند یا حتی هالووین… . توضیح میدادم که منظورم جشن دیگری است. جشنی که به خانه مادربزرگها و پدربزرگها میرویم و دور هم جمع میشویم. و بازخوردی که در اغلب کلاسها میگرفتم در مرحله اول اشاره به کریسمس، جمع شدن برای تزیٔین درخت کاج یا رفتن به آتلیه برای عکاسی با کدو تنبل و… بود که با هیجان تمام توسط بچه ها توضیح داده میشد. البته پاسخهای بعدی با اشاره به آجیل و انار و هندوانه و ردِ گزینههای کریسمس و هالووین به شب یلدا میرسید. طی یک هفته حدود ۱۴ بار و برای ۱۴ کلاس این قصه را بیان کردم و در اغلب کلاسها اولین جشنی که نام آن با جذابیت آورده میشد کریسمس بود و نه یلدا . یکی دو روز به موضوع فکر کردم و به عنوان یک خاطرهی شاید جالب برای مربیان دیگر و برخی اساتیدم مطرح کردم و تازه متوجه شدم، این اتفاق از چیزی که در ذهن دارم مهمتر و پراهمیتتر است. مسیٔله فقط مربوط به زنده نگهداشتن یک مراسم یا جشن نیست. یک آداب و رسوم است. فرهنگ است و هویت ساز… . (ویکیپدیا،فرهنگ)
شروع به مطالعه دربارهی فرهنگ و جمعآوری اطلاعات در اینباره کردم و وقتی مطمیٔن شدم فرهنگ اکتسابی و آموختنی، پویا و تغییرپذیر است؛ (احمدی و دیگران،۱۳۹۵) به عنوان یک مربی کودک، خود را مسیٔول آموزش و انتقال فرهنگ دیدم. پس مطالب جدیدی دربارهی فرهنگ پذیری در کودکان، کودکان چندفرهنگی و نقش فرهنگ در شکلگیری شخصیت، هویت و خودباوری خواندم. و از آنجا که فرهنگ و انتقال آن به نسلهای آینده را بسیار مهم یافتم، تصمیم گرفتم به مقاله و کتاب بسنده نکنم. بنابراین با مربیان و نهادهای مختلف آموزشی در حوزهی کودک ارتباط برقرار کردم و از آنها خواستم تجربههای موفق و کاربردیِ خود در زمینهی انتقال فرهنگ کشور خود(سطح اول فرهنگ شامل زبان محاورهای و مکتوب، فرآوردههای هنری و سایر رفتار نمادین اعضاء مد نظر است)، خردهفرهنگها(فرهنگهای فرعی یا فرهنگ اقوام) و میراث فرهنگی (آثار به جا مانده از گذشتگان) به کودکان ۳_۶ ساله را با من در میان بگذارند. در این نوشته قصد دارم نتایج تجربیات خودم در کلاسهای قصهگویی و ضربالمثل، و به علاوه یافتههایم از همکلامی با سایر مربیان که در چند ماه اخیر توانستهام با آنها در ارتباط باشم، (مربیانی از شهرهای مختلف ایران و مربیانی از کشورهای استرالیا، فنلاند و کانادا و امارات) درباره روشها و ایدههایی برای انتقال فرهنگ، خرده فرهنگها و میراث فرهنگی به کودکان را با شما به اشتراک بگذارم تا با همراهی هم سربلندیِ آیندهی کودکان را، در جامعه جهانی و در تعامل با فرهنگ های گوناگون، رقم بزنیم.
۱- برای انتقال فرهنگ، فرهنگ را بشناسید.
شاید مهمترین اقدام یک مربی جهت انتقال فرهنگ به کودکان، افزایش اطلاعات و دانش خود دربارهی فرهنگ کشور خود، خرده فرهنگها و میراث فرهنگی آن کشور باشد. از آنجا که فرهنگ پذیری، آموختنی است و همچنین بخشی از هویت و شخصیت هر فرد را شکل میدهد،(ویکیپدیا، فرهنگ) لازم است مربیان با دانش و آگاهی و با بالا بردن اطلاعات خود در زمینهی فرهنگ کشور، نگرش کودک نسبت به خود، پیشینهی خود و احساس تعلق او به کشورش را شکل دهند و در فرآیند هویتیابی کودکان موثر باشند. بهتر است مربیان علاوه بر آگاهی و دانش، هویت فرهنگی و احساس تعلق به فرهنگ خود داشته باشند تا بتوانند آن را به درستی و کمال به کودکان منتقل کنند.
۲- قصه بر هر درد بی درمان دواست.
تقریبا برای آموزش و انتقال هر مفهومی به کودکان، قصه میتواند موثر باشد. بدون اغراق از میان بیش از بیست مربی که در سه ماه گذشته با آنها در ارتباط بودهام، اغلب اولین روش برای انتقال فرهنگ به کودکان را، قصه میدانستند. نکته جالب توجه اینکه کودکانی که داستانهای بیشتری شنیدهاند، کمتر اتفاق میافتد که دچار خودباختگی فرهنگی(الیناسیون) شوند. (سلیقه، مریم، ۱۳۹۷،نقش هنر و ادبیات و شعر و داستان در فرآیند هویتیابی کودکان) پس با قصهگویی درباره موضوعات مرتبط با فرهنگ، همچنین ساده سازی و جذابتر کردن قصههای کهن و اسطوره ها و ضربالمثلها و افسانهها، و گنجاندن این موارد در برنامه های کلاسی، میتوان بخشی از میراث فرهنگی ناملموس(تاریخ شفاهی) کشور را به کودکان آموخت. همچنین قهرمانسازی در قصهها و توجه به شخصیت های کهن یا مشاهیر هنری و ادبی نیز میتواند علاوه بر معرفی این شخصیت ها، الگوهای مناسبی به کودکان معرفی کند.
۳- فرهنگ را نمایش دهید.
یکی از فعالیت های مورد علاقه کودکان دیدن نمایش و تیٔاتر درباره موضوعات مختلف است و یکی از انواع میراث فرهنگیِ ناملموس هر کشور را نیز هنرهای نمایشی تشکیل میدهد.(ویکیپدیا، میراث فرهنگی) در نتیجه با استفاده از انواع هنرهای نمایشی سنتی میتوان بخش عظیمی از باورها، سنت ها و آداب و رسوم هر منطقه را به کودکان منتقل کرد. هنر نمایش در ایران را میتوان در آیٔین های مختلفی مثل شمایلگردانی، نمایش روحوضی، عروسکگردانی، قاشقزنی، معرکهگیری، رقصهای سنتی و… مشاهده کرد و همه ی این موارد را میتوان با جذابیت و دقت در محتوا به کودکان منتقل کرد. به جز این موارد، گونه ای از نمایش به نام تیٔاتر شورایی(که در آن مخاطب فعال بوده و در پیش بردن داستان نقش دارد) توسط برخی از مربیان اجرا شده و با درگیر کردن کودکان در فرآیند نمایش، نتایج ماندگارتری از فرهنگ در ذهن کودکان داشته است. (میرجعفری،ارتباط شخصی،اسفند۲۵،۱۳۹۸)
۴- برای انتقال فرهنگ بازی کنید.
همهی ما معتقدیم که در حوزهی آموزش کودک، تاثیرگذارترین فعالیتهای آموزشی، فعالیتهایی است که با بازی همراه شده باشند. بازیها میتوانند کودکان را درگیر کنند و هر آموزشی را برای آنها ساده و جذاب کنند. حال که بخشی از فرهنگ اقوام را بازی های دسته جمعی و بومی تشکیل میدهند، شاید یکی از بهترین روش ها برای انتقال خرده فرهنگها به کودکان، انجام بازی های محلی باشد. بازی های محلی اغلب دسته جمعی، حرکتی و همراه با شعر و آواز است و این ترکیب، همان چیزی است که بچه ها را به خود جذب میکند و فرهنگ پذیری را در آنها نهادینه میکند. به نظر میرسد بازیهای بومی بتوانند گزینه ی خوبی برای کلاس های حرکتی باشند.
۵- فرصتی برای خلق صنایع دستی
صنایع دستی و آثار هنری در میراث فرهنگیِ ملموس و منقول هر قوم نقش پر رنگی دارد.(نامداری، ارتباط شخصی،فروردین۵،۱۳۹۹) برای معرفی فرهنگِ هر قوم یکی از مواردی که حتما به آن اشاره میشود، آثار هنری یا صنایع دستی است. اگر از هر فرهنگ(فرهنگ یک کشور) یا خرده فرهنگ(فرهنگ اقوام ) مواردی از صنایع دستی و هنری انتخاب شده و توسط کودکان ساخته شود، حتما شناخت کودکان از آن فرهنگ عمیقتر خواهد بود. به جز صنایع دستیِ بیشتر شناخته شده که اغلب افراد از آن اطلاع دارند، عروسک سازی یکی از صنایع دستی سنتی ایران است که ساخت آن در گذشته بسیار رایج بوده است. بسیاری از عروسک های بومی و محلی نشانگر وابستگی شدید انسان و طبیعت هستند. عروسک های بومیِ روستایی بیشتر به وسیله محصولات کشاورزی آن روستا ساخته میشوند. مثل عروسک های گندمی که نماد برکت هستند و یا عروسک های نخودی و… که ساخت این عروسک های سادهی بومی و آیٔینی توسط کودکان، هم فعالیتی در راستای شناخت فرهنگ و هم فعالیتی هنری است.
۶- موسیقی را با فرهنگ آموزش دهید و فرهنگ را با موسیقی.
روش آموزش “ارف-شول وِرک” روشی برای آموزش موسیقی است که از دانشگاه “موتزارت” اتریش شروع و به کشورهای مختلف دنیا منتقل شده است. در نگرش ارف شول وِرک از سه عنصر موسیقی، حرکت و کلام برای آموزش استفاده میشود. در این روش، بر مبنای فرهنگ و زبان بومی هر کشور آموزش موسیقی صورت میگیرد.(همشهری آنلاین،۱۳۹۲) از آنجا که زبان مادری،گویشهای محلی، بازیهای محلی، ترانههای فولکلور، متلها، قصهها و افسانه ها در این روش با موسیقی همراه میشوند،(نعمتاللهی،ارتباط شخصی، فروردین۷،۱۳۹۹) میتوان برای انتقال این تاریخ شفاهی و فرهنگ های قومی نیز از موسیقی استفاده کرد.
باتوجه به اینکه در اقوام مختلف ایرانی موسیقی و سازهای محلی جایگاه ویژه ای داشته و دارند، می توان آموزش نواختن این سازها را نیز در برنامههای آموزشی کودکان اضافه کرد.(جمالپو، ارتباط شخصی، فروردین ۵، ۱۳۹۹)
۷- بازدید از موزهها همان انتقال فرهنگ است.
همانطور که میدانید آموزش و یادگیری، منحصر به مدرسه و کلاس نیست.(باقری،۱۳۹۸،ص.۳) هر مکان و هر زمانی میتواند یادگیری مخصوصی به همراه داشته باشد. یکی از موثرترین مکانها برای انتقال مفاهیم حوزهی فرهنگ، موزهها هستند. موزهها میتوانند به بهترین مکان آموزش غیر رسمی تبدیل شوند.(کفاشزاده،۱۳۹۸)
بنابراین بازدید از موزه ها و یا خانههای تاریخی، با برنامهریزی صحیح و دقت در محتوای ارایٔه شده به کودکان میتواند فرهنگ را به صورت عینی به آنها منتقل کند و ماندگار باشد. بازدید از موزهها میتواند در برنامهی اردوهای مراکز آموزشی یا در برنامه تفریحی و گردشی خانوادهها در شهر خود و یا هنگام سفر به سایر شهرها قرار گیرد. در برخی کشورها نیز با تغییر کاربری خانه های تاریخی به مدارس و مراکز آموزشی،کودکان را به طور ملموس با فرهنگ های بومی کشور خود آشنا میکنند.
۸- پدربزرگها و مادربزرگها، نزدیکترین فرهنگ شفاهی.
در زمینه انتقال فرهنگ و تاریخ از پدربزرگها و مادربزرگها غافل نشوید. آنها میتوانند با ارتباط نزدیک و صمیمی خود با کودکان، فرهنگ شفاهی قوم خود را از طریق بازی های محلی، قصه ها، افسانهها، لالاییها و یا حتی از طریق زبان، لهجه و گویش منحصر به فرد خود به کودکان منتقل کنند. بهتر است گاهی ما مربیان، از کودکان بخواهیم، تا با سوالاتی ساده دربارهی تاریخچه خانوادگی خود از پدربزرگها و مادربزرگهایشان بپرسند. (chate، ارتباط شخصی، فروردین۷، ۱۳۹۹) از این طریق آنها را به شناخت بیشتر از فرهنگ خود برسانیم و سپس از آنها بخواهیم اطلاعات خود را با دیگر کودکان و دوستان خود در میان بگذارند. در این روند کودکان با تفاوتهای فردی و احترام به این تفاوتها آشنا شده و از این راه علاوه بر فرهنگهای قومی، فرهنگ صلح نیز در آنها پرورش مییابد.
۹- فرهنگ را با طبیعت همراه کنید.
تاثیرات مثبت ارتباط کودک با طبیعت بسیار زیاد است و در دنیای امروز، بر هیچ یک از مربیانِ آموزش کودک پوشیده نیست. همراه کردن هر فرآیند آموزشی با طبیعت برای کودکان هم خوشایند است و هم باعث یادگیری بهتر میشود. اما چطور میتوان فرهنگ را به طبیعت پیوند زد؟ از جمله جالبترین تجربیاتی که از مربیان دیگر در مورد موضوع فرهنگ دریافت کردهام، شناخت گلها و گیاهان بومی هر منظقه و نحوهی استفادهی مردم بومی آن منطقه از این گل ها و گیاهان بوده است. برای همراه کردن طبیعت و فرهنگ گلها و گیاهان بومی و دارویی را به کلاس بیاورید (Flemming، ارتباط شخصی، فروردین۸، ۱۳۹۹ )و در اختیار کودکان بگذارید تا ببینند، بو کنند و در صورت امکان بچشند؛ و یا اگر شرایط فراهم است به همراه کودکان به این مناطق سفر کنید و استفاده از گیاهان در طب سنتی و غذاهای محلی یا ساخت ابزار از منابع طبیعی را برای کودکان شرح دهید.
۱۰- جشن بگیرید.
روزهای ملی، آیٔینهای اقوام مختلف و مراسمات شادِ مربوط به هر خرده فرهنگ را جشن بگیرید و آداب و رسوم هر یک را با نشان دادن لباس های محلی مربوط به هر قوم یا پخت خوراکیها و غذاهای سنتی و اجرای موسیقی و بازی های محلی، جشن بگیرید. شاید هیچ چیز مثل ترکیب احساس های خوش و شادی با فرهنگ، نتواند هویت فرهنگی را برای کودک عمیق و ماندگار و خوشایند کند.
فهرست منابع :
– کفّاشزاده،لیلا (۱۳۹۸). کودک و میراث فرهنگی. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری.
– سلیقه،مریم (۱۳۹۷). نقش هنر و ادبیات، شعر و داستان در فرآیند هویتیابی کودکان، همایش ملی هویت کودکان ایران اسلامی در دوره پیش از دبستان. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
www.SID.ir
www.danesh.roshd.ir
www.fa.wikipedia.org